انرژی هسته ای، سوپ یا کباب؟
درود
اين قضيه هسته اي چند وقتي است گريبان حکام جمهوري اسلامي رو گرفته و به قول عباس عبدي به معزل ملي تبديل شده تا منفعت ملي ! (البته به قول فيلسوف بزرگ علي لاريجاني). ـ
حقيقتش بعنوان يک ايراني که در يکي از زمينه هاي «هاي تک» درس خونده، بعضي وقتها به خودم مي گم اين سران جمهوري اسلامي حالا هم که «علم دوستي» شون گل کرده، در بين اين همه دانش، چرا فقط دانش هسته اي رو ديدن و شناختن و با اين همه هزينه و جنجال دنبال دستيابي به اون هستند؟ مگه ما فقط در اين زمينه عقب هستيم يا با بدست آوردن اين دانش استقلال بين المللي کشورمون تضمين مي شه؟ باور کنيد من حسرت مي خورم وقتي مي بينم که آقايون اين همه حرص و جوش دانشمندان جوان ايراني در اين دانش رو مي خورن. مي گم چرا اين همه بچه المپيادي و با استعداد ايراني تو دانشگاههاي آمريکا، کانادا و غرب مشغول هستن؟ و هيچ کس احوالشون رو هم نمي پرسه! همين هايی که در اکثر زمينه ها غير از هسته اي! ، جوايز بين المللي مي گيرن و مايه مباهات هر انسان ميهن دوستي مي شن. رفيقي تعريف مي کرد « که يکي از نماينده هاي رهبر در يه جلسه دانشجويي علمي چنان با شور و شوق تلاش جوانان دانشمند هسته اي رو توصيف مي کرد و مي گفت که با حقوق هاي ناچيز، سه شيفته ! دارن کار مي کنن. مگه ما به خودمون حق مي ديم که تلاش اين عزيزان ابتر بمونه. اين خيانت به نسل هاي فرادست!». ـ
چند وقت پيش يک برنامه مستند تو يکي از شبکه هاي اين دهات ما پخش مي شد راجع به «زمينه هاي تاريخي سياسي گسترش سلاح هاي هسته اي در خاورميانه» (متاسفانه هرچه گشتم دنبالش اثري ازش، فعلاً پيدا نکردم). ظاهراً اين قضيه بر مي گرده به ده هاي قبل (فکرکنم ۷۰-۸۰)، که هند و پاکستان بر سر مسئله کشمير درگير بودن. در اون زمان هر دوي هند و پاکستان از روبط نزديک و خوبي با ايالات متحده برخوردار بودند. منتهي هند همين روابط را با شوروي سابق نيز داشت و در زمينه هاي علمي نيز با هم همکاري مي کردن. هند مخفيانه در پي تکنولوژي اتمي برآمده بود، که آمريکا از اين ميل اطلاع پيدا کرد و سرانجام به کمک آمريکا به اين مهم دست پيدا کرد. بلافاصله پاکستان به قضيه پي برد و سر گله و نا فرماني رو با آمريکا گذاشت. آمريکا که نمي تونست بزاره روابط نزديکش تحت تأثير قرار بگيره و پاکستان را به راحتي به دامان شوروي بفرسته، و از طرف ديگه هم نمي تونست مستقيم به پاکستان بمب اتمي بده، غير مستقيم به فرانسه و کانادا مجوز صدور تکنولوژي رو داد. بلافاصله بعد از اين اقدام، کنگره آمريکا در يک حرکت سياسي بين المللي قانوني رو از تصويب گذراند که «هيچ يک از کشورهاي صنعتي حق صدور دانش اتمي رو به کشورهاي جهان سوم و در حال توسعه را ندارند» و اين به منظور پيشگيري از گسترش سلاح هاي اتمي و در خطر افتادن صلح جهاني است. ( بماند چون هميشه، کشور کوچک و پر دشمن اسرائيل مورد الطاف ويژه و مستثني قرار گرفت). پس از اون دانشمند جوان پاکستاني پروفسور عبدالقديرخان که در اون برنامه ازش به پروفسور«کان» نامبرده مي شد، چمدون ها رو بست و راهي غرب شد تا ملزومات رو فراهم کنه. چند سال بعدش رو هم که همه مي دونن اول هند و بعد پاکستان، اولين آزمايشات هسته اي خودشون رو انجام دادن. ـ
بلافاصله جناب هاشمي رفسنجاني از هُل حليم، افتاد تو ديگ و در خطبه هاي نماز جمعه از «بمب اسلامي» ياد کرد. روابط حسنه با پاکستان هم کمک کرد تا عبدالقدير خان بدون هيچ چشم داشتي درصدد انتقال اين تکنولوژي به ايران برآيد! امروز که اين گزارش البرادعي رو مي خوندم به ياد اون برنامه افتادم و ديدم که پس يه خبرهاي بوده که از چند سال پيش اين معزل دست از سر ملت ما بر نمي داره. ماجرا به صحبت هاي رفسنجاني ختم نشد و رهبر هم در يک سخنراني نسنجيده و در مراسم نمايش موشک هاي دور برد شهاب، از اميدواري به دفاع از آرمانهاي ملت مظلوم فلسطين سخن به ميان آورد. هرچند اين سخنان توسط خود حکومت به شدت سانسور شد ولي آنان که مي بايست، پيام لازم را بسرعت گرفتند و جامعه بين الملل تازه حواسش جمع ايران شد. ـ
فکر کنم الآن سه چهار سالي می شه که پرونده ايران تحت نظراست. علی رغم اون، سران ايران با اقدامات و نظر پراکني هاي خود منافع ملي کشور و ملت را خرج ماجرا جويي هاي نابخردانه خود مي کنن. حتي اندکي هم به تلاش همان دانشمندان جوان و دردسرهايي که اين اقدامات بر کار آنها خواهد گذاشت، فکر نمي کنند. از قول يکي از سفراي درگير در پرونده هسته اي جايي خواندم که گفته بود که «بزرگي هزينه دارد و ما حاضريم اين هزينه را بپردازيم». واقعاً خدمات اينها در حافظه تاريخ ايران خواهد ماند، تا آيندگان در مورد رفتار و کردار اين تُهَف نظر بدهن. ـ
در ميان به شخصه متعقدم که ايران آنچنان هم از تعقل و منطق خالي نشده، صحبتهاي عباس عبدي بعنوان يک سياست پيشه و دکترشيرزاد (فکر نکنيد چون همشهريم است تعريف مي کنم!) بعنوان يک متخصص علمي و بعضاً ديگران، بسيار جاي خوشحالي و اميدواري داره. ولي فکر می کنید آيا در حاکميت اينقدر بصيرت و تعقل هست که مملکت رو به دست خود به نابودي نده؟! يکي از معاونان وزارت خارجه که الآن سفير در يک کشور اروپايي ست، در يک جلسه خصوصي يه جايي گفته بود که تمام دست اندرکارآن مسئله هسته اي پيش رهبر رفته بودن، بعضي گزارش مي دادن بعضي نظر کارشناسانه، حرف همه که تموم شد، آقا! مي فرمايند:« خيلي خوبه که کارشناسان نظرشون رو بيان می کنن ولي در اين مورد، تصميم نهايي را شخص رهبري مي گيره!» . خدا آخر عاقبتمون رو از دست اينها بخير کنه. ـ
به نظر من دانش هسته اي هم مثل همه دانش هاي پيشرفته ديگه، مورد نياز توسعه و آبادي ايران عزيز است. ولي در حال حاضر، نه شرايطش از نظر امکانات داخلي و نه از نظر اوضاع بين المللي، فراهم نيست. سران جمهوري اسلامي با اين کردار و رفتار و با اين شاهزده ای که رييس جمهور شده در معرض اتهام قرار دارن. بعبارت ديگه صلاحيت و مشروعيت داشتن اين دانش رو ندارن. در ايران بايد، ابتدا شرايط يک حکومت مردمي که به قواعد بين المللي به خوبي پايبند است، فراهم بشه و آرمانگرايي هاي افراطي جاي خودش رو به حمکت و دفاع ازمنافع ملي بده. از اين پس، دانش هسته اي صلح آميز نيز همراه ساير دانشهاي جديد و نوين، به دست جوانهاي مملکت خودمون! که مورد حداقلِِ احترام و عزت از طرف دولت و ملت هستن، حاصل خواهد شد. ـ
به همين خاطر است که من معتقدم حکومت ايران در حال حاضر مثل طفلي مي مونه که به سوپ! و حريره! بيشتر احتياج داره تا کباب! در مقوي و مفيد بودن کباب حرفي نيست. ولي اين بچه تاب تحمل و هضم اين غذا رو نداره. ممکن است دچار «رو دل» شود. بهتر است بزرگ! شود عاقل! شود، آنگاه طعم لذيذ کباب را بچشد. ـ
به نظر شما اينطور نيست؟ ـ
بدرود