يـاداشتــــهای يــــــک اصفهـــــانی در غربــــــت

Tuesday, January 10, 2006

چه کنيم؟ يا چه مي توانيم بکنيم؟

سلام

مصابحه اي از آقاي حجاريان در روز خواندم که فقط جمله آخرش به نظرم جالب و قابل تأمل آمد « مردم تا نخواهند، تغييري حاصل نخواهد شد.»ـ

به نظر شما اين حرف درست است؟ نيست؟ تا چه حد و چرا؟ـ

پيرامون اين نظر، به آقاي حجاريان بايد گفت که ملت ايران خواستند و تلاش کردند تا کاري کنند و نتيجه آن روي کار آمدن جريان دوم خرداد شد. براي اينکه مثل هميشه نگويند که حرکت پوپوليستي و حادثه اي بود، دوبار ديگر نيز آراي خود را به صندوق شما ريختند. پس چگونه بگويند که تغيير مي خواهند و چه کار مي بايست بيشتر از اين مي کردند و آيا بيشتر از اين مي توانستند.ـ

روي سخن منحصراً با ايشان نيست زيرا که شما خواننده گرامي هم، حتماً هم نظريد که شخص ايشان و جمع معدودي (به تعداد انگشتان دست !) از سياسيون دوم خردادي از جان مايه گذاشتند. ولي بقيه هزينه ها را جامعه دانشجويي و روزنامه نگاران و بعضاً اقشار ديگر جامعه ايران دادند و مي دهند.ـ

بهترين فرصت در طول دوران آزادي خواهي ملت ايران (به نظر اکثر صاحب نظران) پديد آمد ولي حاصل آن چه شد؟ بازگشتي به عقب و جامعه اي بسته تر. ـ

دراين ميان مقصر کيست؟ مردم؟ مردم کوچه و بازاري که هر روز اميدشان به فردا کمتر از امروز و سفره خاليشان خالي تر مي شد. ـ

براي اين مردم چه کرديد؟ چه برنامه اي داشتيد؟ ـ

يادم مي آيد در ايام انتخابات مجلس ششم شبي يکي از اعضاي سرشناس «ليست مشارکت» به خوابگاه ما آمده بود و بسيار در تعريف ساختار حزب جديد و برنامه هايش سخن گفت. دوستي بلند شد و سئوال کرد:« زيرساختار جوامع مدني و تلاش براي رسيدن به دمکراسي جرياني است از پايين به بالا، علي رغم اينکه شما و دوستان روشنفکرتان اين مسئله آشنا هستند و تجارب ديگران را نیز دیده اند باز به راهي مي رويد که پايانش از امروز مشخص است و آن جدايي از مردم». آن سخنران مدعو جوابي نداشت که بدهد ولي براي خالي نبودن عريضه گفت که ما برنامه ها داريم براي جوانان، براي کارگران، براي معلمان و شاخه هاي استاني فعال خواهيم داشت و غيره. ـ

ولي دريغ، حتي در تهران نيز کوچکترين برنامه اي نداشتيد. چنان درگير امور و پست ها شديد که مردم را فراموش و دانشجو ها را در وسط خيابان تنها رها کرديد. ـ

شايد بگوييد وسيله ارتباطي نداشتيم، تلویزيون، راديو، روزنامه ، ولي فکر نمي کنيد که امکانات ديگري داشتيد و فقط شايد کمي چيز ديگري نداشتيد؟! ـ

آنچه آزار دهنده مي نمايد، دوروي و سرپوش گذاري بخشي از دوستان شما بر کاستي هاي جبهه دوم خرداد است. قاعده بازي در همه جوامع دموکراتيک ( يا حداقل کساني که خود دموکرات مي دانند)، اين است که اشتباهات و کم کاري ها را بپذيرند و براي آينده تلاش کنند. ولي آيا دوستان هم حزبي شما چنين مي کنند؟ تا الآن نيز همگي شکست را ناشي از تلاش تحريميان، مي دانند. بدون اين که به نقش خود کمترين اشاره اي کنند. ـ

شما هم در اين مصاحبه با صراحت از وظيفه خود براي شرکت در انتخابات صحبت و دفاع کرده ايد. ولي حتي عاجز (و شايد هم متعمدانه!) از تحليل شرايط آن ايام بوديد. حتي نسبت به تحليل دکتر سروش از اوضاع، عکس العمل هاي غير منطقي و بعضاً غيراخلاقي نشان داديد. و همين است که در حسن نيت شما و تلاش حزب مشارکت، خلل ايجاد مي کند که « آيا شما دغدغه ديگري نداشتيد؟!». ـ

به هرحال گذشت و آنچه نبايد بشود، شد. از دل دولت اصلاحات دوم خرداد، دولت عوام فريب و شعارگرایی با مشي امنيتي ـ نظامي به شيوه اي نيمه دموکراتيو! بيرون آمد. و جالب آنکه اين سومين نشانه بود که همان مردم خرداد هفتاد و شش به شما نشان دادند. گام بعدي خبرگان است، که هيچ گاه مورد توجه مردم نبوده و قطعاً در اختيار حاميان دولت و ياران مصباح خواهد بود. پس باز بايد منتظر بود و ديد تا کي منجي ديگري خواهد رسيد.ـ ـ

و شاید بزرگترين گناه شما اين بود که به مردم، اين اصل بدليل و اوليه را نياموختيد که براي آنچه مي خواهند ( آزادي، توسعه و يا رفاه) بايد تلاش کنند تا امروز به صراحت بگويند چه مي خواهند و چه بايد بکنند. ـ

تا بعد

Friday, December 23, 2005

As build ، As designed جمهوري اسلامي

درود

با خودم داشتم فکر مي کردم چرا اين حکومت ايران در دنيا بي نظيره! البته از تمامي وجوه! بالاخره شما نگاه کنيد ببينيد ديکتاتوري از انواع نظامي و غير نظامي هست، پادشاهي مطلقه و مشروطه داريم، جمهوري کمونيست و سرمايه داري داريم، خلاصه هيچ کدوم مثل حکومت ايران تک نيستند. البته حتماً تصديق مي کنيد که اين قضيه ربطي به شيعه بودن ايران نداره!ـ

حکومت ايران هم اول قرار نبود اين چنين بشه، ظاهراً آرزو ها داشتن برامون، ولي خوب جور نشد و آخر عاقبت ما اين شد و صاحب حکومت ولايت فقيه شديم، اون هم از نوع مطلقه که کسي خوابش رو هم نمي ديد.

گشتم تعدادي از مصاحبه هاي آيت الله خميني را اون موقع که تو پاريس بود پيدا کردم. ظاهراً هم خودش حسابي داغ بوده و هم روشنفکران انقلابي و مبارز اطرافش. شما هم بخونيد و بعد تصور کنيد ببينيد اگه مي شد چي مي شد!ـ

ـ « رغبت شخصي و وضع سني مزاجي من اجازه نمي دهد که بعد از سقوط رژيم فعلي، شخصاًً نقشي در اداره امور مملکت داشته باشم.» مصاحبه با خبرگزاري آسوشيتدپرس، پاريس 16 آبان 1357
ـ « کراراً گفته ام که نه ميل و رغبت من و نه سن و موقعيت من اجازه حکومت کردن را به من نمي دهد.» مصاحبه ببا خبرگزاي يونايتد پرس، پاريس 17 آبان 1357
ـ « اين مردم ايان هستند مه بايد افراد کاردان و قابل اعتماد خود ا انتخاب کنند و مسئوليت امور را به دست آنان بسپارند. لکن من شخصاً نمي توانم در آن تشکيلات مسئوليت و مقام خاصي بپذيرم.» مصاحبه با لوژورنال پاريس، 7 آذر 1357
ـ « پس از خروج شاه از ايران، من نه رئيس جمهور خواهم شد و نه هيچ مقام رهبري ديگري را به عهده خواهم گرفت. مثل گذشته فقط به ارشاد و هدايت ملت اکتفا خواهم کرد.» مثاحبه با روزنامه لوموند، پاريس 19 دي 1357
ـ « حکومت اسلامي ما اساس کار خود را بر بحث آزاد و مبارزه با هر نوع سانسور گذاشته است.» مصاحبه با رويترز، پاريس 4 آبان 1357
ـ « در حکومت اسلامي ايان مطبعات در نشر همه واقعيتها و حقايق کشور آزاد خاهند بود و تشکيل هر گونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم نيز آزاد خواهد بود.» وزنامه ايتاليايي پائزه سرا، پاريس 11 آبان 1357
ـ « جامعه آينده ما جامعه آزادي خواهد بود و همه نهادهاي فشار و اختناق در آن ا ميان خواهند رفت.» مصاحبه با مجله اشپيگل، پاريس 18 آبان 1357
ـ « ما مي خواهيم حکومت اسلامي را به صورت مشابه صدر اسلام اجرا بکنيم تا شما معني درست دمکراسي را بفهميد، و بشر بداند که دمکراسي اسلام با اين دموکراسيهاي ديگر چقدر فرق دارد. اگر مزاياي اين اسلام را مردم دنيا بفهمند، اميد من اين است که همه انها مسلمان بشوند.» مصاحبه با گروهي از جوانان فرانسوي، پاريس 18 آبان 1357

در حرف ظاهراً دموکرات ترين حکومت بوده و نوع بي نظيري از مردمسالاري ديني!ـ

حالا بعدش رو هم ببينيد؛ـ

ـ « به آنها که از دموکراسي حرف مي زنند گوش ندهيد. آنها با اسلام مخالفند. مي خواهند ملت را از مسير خودش منحرف کنند. ما قلم هاي مسموم آنهايي را که صحبت ملي و دموکراتيک و اينها را مي کنند، مي شکنيم» در ملاقات با دانش آموزان و فرهنگيان، قم 22 اسفند 1357
ـ « اشخاص روشنفکر، اشخاص صاحب قلم، صاحب اطلاع و فکر، بعضيشان را مي بينيد که قلم بر مي دارند و به نام دموکراسي هرچه دلشان مي خواهد مي نويسند و موجب تششتت مي شوند. اين طبقه به اصطلاح روشن بايد خودشان را اصلاح کنند. ما هر چه مي کشيم از اين طبقه اي ست که ادعا مي کنند روشنفکريم و حقوقدانيم. هرچه ما مي کشيم از اينهاست» خطاب به اعضاي نهضت راديکال ايران، قم 1 مرداد 1358
ـ « بايد به اين روشنفکران هشدار داد که اگر ازفضولي دست برنداريد، سرکوب خواهيد شد. ما با شما با ملايمت رفتار کرديم که شايد دست از شيطنت برداريد و اگر دست بر نداريد کلمه آخر را خواهيم گفت. اين چپ روهاي آمريکايي و غيرآمريکايي بدانند آن روز که ما بخواهيم در ظرف چند ساعت تمام آنها به زباله هاي فنا ريخته خواهند شد.» پيام به ملت ايران، 17 مرداد 1357
ـ « بعد از انقلاب مرزها را باز گذاشتند. قلم ها را آزاد کردند، گفتارها را آزاد کردند، احزاب را آزاد کردند، به خيال اينکه يک مردمي هستند که اگر لااقل مسلمان نيستند، آدم هستند. اما معلوم شد اينها عمال خارجيها هستند. حالا براي ما ماهيت اين نويسنده ها، ماهيت اين احزاب، ماهيت اين الفاظ فريبنده بي معني، روشن شده است. ما ديگر آزادي نخواهيم داد. اينها اهل اين نيستند که با نصيحت دست از کار خودشان بردارند، بايد با شدت با آنها رفتار کرد.» مدرسه فيصيه قم 27 مرداد 1358
ـ « آنهايي که با اسم دموکراسي مي خواهند مملکت ما را به فساد و تباهي بکشند بايد سرکوب شوند. اينها از يهود بني قريظه نيز بدترند بايد اعدام شوند. ما به اذن خدا و امر خدا آنها را سرکوب مي کنيم.» مدرسه فيضيه قم 27 مرداد 1358
ـ « آنهايي که به جمهوري اسلامي رأي ندادند، معنايش اين است که ما طاغوت را مي خواهيم. اينها تحريم کردند تا رأي به جمهوري اسلامي داده نشود، منافقند. ما با آنها مثل منافقين برخورد مي کنيم و آنها را سکوب مي کنيم. شما منافقين هستيد که مي خواهيد فتنه بکنيد.» از پيام عيد فطر 12 شهريور 1358

خوب مي بينيد، اين هم از حکومت ولي فقيه، و مردم سالاري ديني. تازه حضرت آقا يه چيزهاي ديگه اي هم راجع به حقوق زنان و اقليت هاي ديني تو پاريس گفته بودند، ولي بعد در حکومت، مثل بقيه حرفهاي آقا ... شد!ـ

خوب حالا اشکال نداره خيلي ناراحت نشيم، کمي صبر کنيم تا مصباح يزدي خبرگان رو هم تسخير کنه و رهبر بشه، اون موقع خلافت اسلامي دوباره احيا مي شه!ـ

فکر کنم دوباره ايراني های آزاده و فرهیخته خواهند بود که سفره دين فروشي و حکومت تزوير اينها رو بر چينند، نه؟!ـ

بدرود

Thursday, December 01, 2005

ايران، يک کشور با چهار رئيس جمهور

سلام

حتماً شما هم داستان شيعه شدن رئيس جمهور بوسني و هرزُگويين بعد از بازديد از ايران رو شنيديد ( البته لطيفه):ـ

مي گن اين بنده خدا بعد از اينکه چند روزي در ايران بود و خبرها رو شنيد و با آقايون ملاقات کرد، برگشت کشورشون و همون روز شيعه شد، اون هم شيعه دوازده امامي.ـ

ازَش پرسيدند چرا شيعه دوازده امامي، اونم با اين عجله؟ گفت:« من تو ايران مردمي ديدم که به امام زمان معتقد بودند، سران حکومت شون رو هم که ديدم هرکس برا خودش يه چيزي مي گفت و يه کاري مي کرد. من که کسي رو نديدم کار کنه و مملکت رو اداره کنه. پيش خودم فکر کردم گفتم پس نگهداری از اين کشور، حتماً کار همون امام زمونه!!!»ـ

اما ظاهراً، اين طنز تلخ در روزگار ما يه جورهاي به واقعيت تبديل شده!ـ

بعد از اون چند تا گاف بزرگ که رئيس جمهور دوپينگي، آقاي دکتر احمدي نژاد، صادر فرمودند ظاهراً طبق فرموده رهبر فرزانه، که بقول مردم: « خودش هم توش ديگه مونده»، فعلاً به امور جمهور داخل مشغول شدند. دکتر عزيز با ابهت و جسارت تمام براي بچه ها و بسيجي ها سخنراني مي کنند و اَدآ هاي ضد استکباري در ميارند، بودجه مملکت رو خرج مسجد جمکران مي کنند و طرح و نظريات عالي که فقط به درد ... مي خوره صادر مي کنند. به ديدار علما مي روند، و نور تابيده شده از نورافکن سازمان ملل رو هاله اي مقدس به دور سر مبارک مي بينند. خوب بي خيال زمان و عقب افتادگي ايران، بودجه و اين حرفها، فعلاً آقا و فاميل و آشنايان مشغول به کارند، لابد خدا رو شکر!ـ

سيد خندان هم که به خير خوشي به سفر جابلقا و جابلسا مشغول هستند. حتماً ايشون رئيس جمهور امور خارج اند. دست گلهاي آقاي دکتر را رفع و رجوع مي کنند. از اسلام ليبرال و مدافع حقوق بشر صحبت مي کنند و در جمع روشنفکرهاي جهان گل سر سبد شده اند. بماند که در داخل آقاي دکتر ظاهراً عقده هاي دوران ... رو، بعضي وقتها سرش خالي مي کنه. ولي فعلاً که خدا خواسته و رهبر هم دستور داده به کارش کاري نداشته باشند، دفتر و دستکش برقرارباشه، تا از آبروي اين سيد فعلاً خرج اين جمهوري کنند تا بعد خدا بزرگه. يکي نيست بگه اگراين قدر عزيزبود، چرا نگذاشتيد اون ايام قدم از قدم بر داره و پيش دانشجو و هر آدمي که « حيايي دارد» خردش کرديد و بي عرضه نشون داديد.ـ

جناب هاشمي هم که ديگه رئيس مصالح جمهور، بخش امور هسته اي و اقتصادي در دستان مبارک. هر چند ظاهراً کمي دلخور، ولي خوب رهبر حکيم فعلاً از دل ايشون در آوردند و دو نفري در پي استحکام پايه هاي اين جمهورهستند. مبادا لرزه بر پيکرش افتد، که اون وقت ديگه، نه عمامه به سر ونه سر بر تن خواهد ماند.ـ

و آما چهارمين اين روسا خود حکايتي است، جناب عاليجناب حجازي. ايشان که در پس پرده و غائب از ديدگان به همه امور مشغول اند . با چراغ سبزي به مجلس، چهار تا يار غار آقاي دکتر رو به کابينه راه می دهند تا ايشون هم حس رئيس جمهور بودنش خدشه دار نشه، با اخمي به اصولگرايان واقعي نشون می دهند که فعلاً کاري به کار خاتمي نداشته باشند، بحث آقا زاده هاي هاشمي و مافياي نفتي هم که فعلاً پا درهواست. از اون طرف، ولي آقا با مهارت به مهرچيني مشغول اند. وزير اطلاعات، کشور و ارشاد از يک طرف ، استاندار و فرماندار از طرف ديگه، دادستان و قاضي هم که قبلاً داشتند، سرداران سپاهي رو هم که به مصادر دولتي منصوب مي کنند، همگي نشون مي ده که آقا به کارش خوب وارده. يا که خود حضرت رهبر در جريانه، يا اينکه وقتي متوجه مي شه که ديگه سرش زير آبه . در هر دو صورت، اوضاع اونهايي که سرشون به تنشون مي ارزه و دلشون به حال مملکت مي تپه سخت در ابهامه. چه نقشه اي براشون دارند خدا مي دونه، فعلاً که کاري کردند که کسي يا صدايي ازش در نمي آد يا کسي صداشون رو نمي شنود.ـ

ملت فلک زده ايران؛ همون هايي که هميشه بازنده بوده و هستند. به نظر شما تا کي همين طوري ساکت مي شينند و با لبخند به اين آقايون مي فهمونن «که بابا خودتونيد؟» یعنی می شه یک روز ... ؟ـ

بدرود

Friday, November 18, 2005

انرژی هسته ای، سوپ یا کباب؟


درود

اين قضيه هسته اي چند وقتي است گريبان حکام جمهوري اسلامي رو گرفته و به قول عباس عبدي به معزل ملي تبديل شده تا منفعت ملي ! (البته به قول فيلسوف بزرگ علي لاريجاني). ـ

حقيقتش بعنوان يک ايراني که در يکي از زمينه هاي «هاي تک» درس خونده، بعضي وقتها به خودم مي گم اين سران جمهوري اسلامي حالا هم که «علم دوستي» شون گل کرده، در بين اين همه دانش، چرا فقط دانش هسته اي رو ديدن و شناختن و با اين همه هزينه و جنجال دنبال دستيابي به اون هستند؟ مگه ما فقط در اين زمينه عقب هستيم يا با بدست آوردن اين دانش استقلال بين المللي کشورمون تضمين مي شه؟ باور کنيد من حسرت مي خورم وقتي مي بينم که آقايون اين همه حرص و جوش دانشمندان جوان ايراني در اين دانش رو مي خورن. مي گم چرا اين همه بچه المپيادي و با استعداد ايراني تو دانشگاههاي آمريکا، کانادا و غرب مشغول هستن؟ و هيچ کس احوالشون رو هم نمي پرسه! همين هايی که در اکثر زمينه ها غير از هسته اي! ، جوايز بين المللي مي گيرن و مايه مباهات هر انسان ميهن دوستي مي شن. رفيقي تعريف مي کرد « که يکي از نماينده هاي رهبر در يه جلسه دانشجويي علمي چنان با شور و شوق تلاش جوانان دانشمند هسته اي رو توصيف مي کرد و مي گفت که با حقوق هاي ناچيز، سه شيفته ! دارن کار مي کنن. مگه ما به خودمون حق مي ديم که تلاش اين عزيزان ابتر بمونه. اين خيانت به نسل هاي فرادست!». ـ

چند وقت پيش يک برنامه مستند تو يکي از شبکه هاي اين دهات ما پخش مي شد راجع به «زمينه هاي تاريخي سياسي گسترش سلاح هاي هسته اي در خاورميانه» (متاسفانه هرچه گشتم دنبالش اثري ازش، فعلاً پيدا نکردم). ظاهراً اين قضيه بر مي گرده به ده هاي قبل (فکرکنم ۷۰-۸۰)، که هند و پاکستان بر سر مسئله کشمير درگير بودن. در اون زمان هر دوي هند و پاکستان از روبط نزديک و خوبي با ايالات متحده برخوردار بودند. منتهي هند همين روابط را با شوروي سابق نيز داشت و در زمينه هاي علمي نيز با هم همکاري مي کردن. هند مخفيانه در پي تکنولوژي اتمي برآمده بود، که آمريکا از اين ميل اطلاع پيدا کرد و سرانجام به کمک آمريکا به اين مهم دست پيدا کرد. بلافاصله پاکستان به قضيه پي برد و سر گله و نا فرماني رو با آمريکا گذاشت. آمريکا که نمي تونست بزاره روابط نزديکش تحت تأثير قرار بگيره و پاکستان را به راحتي به دامان شوروي بفرسته، و از طرف ديگه هم نمي تونست مستقيم به پاکستان بمب اتمي بده، غير مستقيم به فرانسه و کانادا مجوز صدور تکنولوژي رو داد. بلافاصله بعد از اين اقدام، کنگره آمريکا در يک حرکت سياسي بين المللي قانوني رو از تصويب گذراند که «هيچ يک از کشورهاي صنعتي حق صدور دانش اتمي رو به کشورهاي جهان سوم و در حال توسعه را ندارند» و اين به منظور پيشگيري از گسترش سلاح هاي اتمي و در خطر افتادن صلح جهاني است. ( بماند چون هميشه، کشور کوچک و پر دشمن اسرائيل مورد الطاف ويژه و مستثني قرار گرفت). پس از اون دانشمند جوان پاکستاني پروفسور عبدالقديرخان که در اون برنامه ازش به پروفسور«کان» نامبرده مي شد، چمدون ها رو بست و راهي غرب شد تا ملزومات رو فراهم کنه. چند سال بعدش رو هم که همه مي دونن اول هند و بعد پاکستان، اولين آزمايشات هسته اي خودشون رو انجام دادن. ـ

بلافاصله جناب هاشمي رفسنجاني از هُل حليم، افتاد تو ديگ و در خطبه هاي نماز جمعه از «بمب اسلامي» ياد کرد. روابط حسنه با پاکستان هم کمک کرد تا عبدالقدير خان بدون هيچ چشم داشتي درصدد انتقال اين تکنولوژي به ايران برآيد! امروز که اين
گزارش البرادعي رو مي خوندم به ياد اون برنامه افتادم و ديدم که پس يه خبرهاي بوده که از چند سال پيش اين معزل دست از سر ملت ما بر نمي داره. ماجرا به صحبت هاي رفسنجاني ختم نشد و رهبر هم در يک سخنراني نسنجيده و در مراسم نمايش موشک هاي دور برد شهاب، از اميدواري به دفاع از آرمانهاي ملت مظلوم فلسطين سخن به ميان آورد. هرچند اين سخنان توسط خود حکومت به شدت سانسور شد ولي آنان که مي بايست، پيام لازم را بسرعت گرفتند و جامعه بين الملل تازه حواسش جمع ايران شد. ـ

فکر کنم الآن سه چهار سالي می شه که پرونده ايران تحت نظراست. علی رغم اون، سران ايران با اقدامات و نظر پراکني هاي خود منافع ملي کشور و ملت را خرج ماجرا جويي هاي نابخردانه خود مي کنن. حتي اندکي هم به تلاش همان دانشمندان جوان و دردسرهايي که اين اقدامات بر کار آنها خواهد گذاشت، فکر نمي کنند. از قول يکي از سفراي درگير در پرونده هسته اي جايي خواندم که گفته بود که «بزرگي هزينه دارد و ما حاضريم اين هزينه را بپردازيم». واقعاً خدمات اينها در حافظه تاريخ ايران خواهد ماند، تا آيندگان در مورد رفتار و کردار اين تُهَف نظر بدهن. ـ

در ميان به شخصه متعقدم که ايران آنچنان هم از تعقل و منطق خالي نشده، صحبتهاي عباس عبدي بعنوان يک سياست پيشه و
دکترشيرزاد (فکر نکنيد چون همشهريم است تعريف مي کنم!) بعنوان يک متخصص علمي و بعضاً ديگران، بسيار جاي خوشحالي و اميدواري داره. ولي فکر می کنید آيا در حاکميت اينقدر بصيرت و تعقل هست که مملکت رو به دست خود به نابودي نده؟! يکي از معاونان وزارت خارجه که الآن سفير در يک کشور اروپايي ست، در يک جلسه خصوصي يه جايي گفته بود که تمام دست اندرکارآن مسئله هسته اي پيش رهبر رفته بودن، بعضي گزارش مي دادن بعضي نظر کارشناسانه، حرف همه که تموم شد، آقا! مي فرمايند:« خيلي خوبه که کارشناسان نظرشون رو بيان می کنن ولي در اين مورد، تصميم نهايي را شخص رهبري مي گيره!» . خدا آخر عاقبتمون رو از دست اينها بخير کنه. ـ

به نظر من دانش هسته اي هم مثل همه دانش هاي پيشرفته ديگه، مورد نياز توسعه و آبادي ايران عزيز است. ولي در حال حاضر، نه شرايطش از نظر امکانات داخلي و نه از نظر اوضاع بين المللي، فراهم نيست. سران جمهوري اسلامي با اين کردار و رفتار و با اين شاهزده ای که رييس جمهور شده در معرض اتهام قرار دارن. بعبارت ديگه صلاحيت و مشروعيت داشتن اين دانش رو ندارن. در ايران بايد، ابتدا شرايط يک حکومت مردمي که به قواعد بين المللي به خوبي پايبند است، فراهم بشه و آرمانگرايي هاي افراطي جاي خودش رو به حمکت و دفاع ازمنافع ملي بده. از اين پس، دانش هسته اي صلح آميز نيز همراه ساير دانشهاي جديد و نوين، به دست جوانهاي مملکت خودمون! که مورد حداقلِِ احترام و عزت از طرف دولت و ملت هستن، حاصل خواهد شد. ـ

به همين خاطر است که من معتقدم حکومت ايران در حال حاضر مثل طفلي مي مونه که به سوپ! و حريره! بيشتر احتياج داره تا کباب! در مقوي و مفيد بودن کباب حرفي نيست. ولي اين بچه تاب تحمل و هضم اين غذا رو نداره. ممکن است دچار «رو دل» شود. بهتر است بزرگ! شود عاقل! شود، آنگاه طعم لذيذ کباب را بچشد. ـ

به نظر شما اينطور نيست؟ ـ

بدرود

Thursday, November 10, 2005

داشتیم داشتیم یا داریم داریم

درود

یکم : حقیقتش من جداً معتقدم که داشتم داشتم حساب نیست، دارم دارم حسابه
حالا با این اوضاعی که آقای دکتر برامون درست کرده نه رومون میشه جایی تو دنیا بگیم ایرانی هستیم و نه می تونیم از صدقه سر بن لادن و زرقاوی بگیم مسلمون.
دوم: نوشته زیر از من نیست و من اونرو از یک سری میل فوراد شده زنجیره ای دریافت کردم. با رعایت حق مولف گمنام اینجا منتشر می کنم فقط برای دانش افزایی خود و وبگردان عزیز

سوم: شایسته است دوستانی که در زمینه های ایران شناسی فعال هستند از صحت و سقم ادعاهای مطرح شده ما رو نیز آگاه نمایند.


عزت زیاد
یک اصفهانی

آيا ميدانيد : اولين مردماني كه سيستم اگو يا فاضلاب را جهت تخليه آب شهري به بيرون از شهر اختراع كرد ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه اسب را به جهان هديه كردند ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه حيوانات خانگي را تربيت كردند و جهت بهره مندي از آنان استفاده كردند ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه مس را كشف كردند ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه آتش را در جهان كشف كردند ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه ذوب فلزات را آغاز كردند ايرانيان بودند در شهر سيلك در اطراف كاشان .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه كشاورزي را جهت كاشت و برداشت كشف كردند ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه نخ را كشف كردند و موفق به ريسيدن آن شدند ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه سکه را در جهان ضرب كردند ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه عطر را براي خوشبو شدن بدن ساختند ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه كشتي يا زورق را ساختند ایرانیان بودند به فرمان يكي از پادشاهان زن ايراني.
آيا ميدانيد : اولين ارتش سواره نظام در دنيا توسط سام ايراني اختراع شد با 115 سرباز .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه حروف الفبا را ساختند در 7000 سال پيش در جنوب ايران ، ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه شيشه را كشف كردند و از آن براي منازل استفاده كردند ايراينان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه زغال سنگ را كشف كردند ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه مقياس سنجش اجسام را كشف كردند ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه به كرويت زمين پي بردند ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه قاره آمريكا را كشف كردند ايراينان بودند و كريستف كلب و واسكودوگاما بر اثر خواندن كتابهاي ايراني كه در كتابخانه واتيكان بوده به فكر قاره پيمايي افتادند .
آيا ميدانيد : كلمه شاهراه از راهي كه كورش کبیر بين سارد پايتخت كارون و پاسارگاد احداث كرد گرفته شده است .
آيا ميدانيد : كورش كبير در شوروي سابق شهري ساخت به نام كورپوليس كه خجند امروزي نام دارد .
آيا ميدانيد : كورش پس از فتح بابل به معبد مردوك رفت و براي ابراز محبت به بابلي ها به خداي آنان احترام گذاشت و در همان معبد كه بيش از 1000 متر بلندي داشت براي اثبات حسن نيت خود به آنان تاج گذاري كرد .
آيا ميدانيد : اولين هنرستان فني و حرفه اي در ايران توسط كورش كبير در شوش جهت تعليم فن و هنر ساخته شد .
آيا ميدانيد : ديوار چين با بهره گيري از ديواري كه كورش در شمال ايران در سال 544 قبل از ميلاد برای جلوگیری از تهاجم اقوام شمالی ساخت ، ساخته شد .
آيا ميدانيد : اولين سيستم استخدام دولتي به صورت لشگري و كشوري به مدت 40 سال خدمت و سپس بازنشستگي و گرفتن مستمري دائم را كورش كبير در ايران پايه گذاري كرد .
آيا ميدانيد : كمبوجبه فرزند كورش بدليل كشته شدن 12 ايراني در مصر و اینکه فرعون مصر به جاي عذر خواهي از ايرانيان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با 250 هزار سرباز ايراني در روز 42 از آغاز بهار 525 قبل از ميلاد به مصر حمله كرد و كل مصر را تصرف كرد و بدليل آمدن قحطي در مصر مقداري بسيار زيادي غله وارد مصر كرد . اكنون در مصر يك نقاشي ديواري وجود دارد كه كمبوجيه را در حال احترام به خدايان مصر نشان ميدهد . او به هيچ وجه دين ايران را به آنان تحميل نكرد و بي احترامي به آنان ننمود .
آيا ميدانيد : داريوش کبير با شور و مشورت تمام بزرگان ايالتهاي ايران كه در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهی برگزيده شد و در بهار 520 قبل از ميلاد تاج شاهنشاهي ايران رابر سر تهاد و براي همين مناسبت 2 نوع سكه طرح دار با نام داريك ( طلا ) و سيكو ( نقره ) را در اختيار مردم قرار داد كه بعدها رايج ترين پولهاي جهان شد .
آيا ميدانيد : داريوش كبير طرح تعلميات عمومي و سوادآموزي را اجباري و به صورت كاملا رايگان بنيان گذاشت كه به موجب آن همه مردم مي بايست خواندن و نوشتن بدانند كه به همين مناسبت خط آرامي يا فنيقي را جايگزين خط ميخي كرد كه بعدها خط پهلوي نام گرفت .
آيا ميدانيد : داريوش در پايئز و زمستان 518 – 519 قبل از ميلاد نقشه ساخت پرسپوليس را طراحي كرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با كمك چندين تن از معماران مصري بروي كاغد آورد .
آيا ميدانيد : داريوش بعد از تصرف بابل 25 هزار يهودي برده را كه در آن شهر بر زير يوق بردگي شاه بابل بودند آزاد كرد .
آيا ميدانيد : داريوش در سال دهم پادشاهي خود شاهراه بزرگ كورش را به اتمام رساند و جاده سراسري آسيا را احداث كرد كه از خراسان به مغرب چين ميرفت كه بعدها جاده ابريشم نام گرفت .
آيا ميدانيد : اولين بار پرسپوليس به دستور داريوش كبير به صورت ماكت ساخته شد تا از بزرگترين كاخ آسيا شبيه سازي شده باشد كه فقط ماكت كاخ پرسپوليس 3 سال طول كشيد و کل ساخت کاخ ۶۵ سال به طول انجاميد .
آيا ميدانيد : داريوش براي ساخت كاخ پرسپوليس كه نمايشگاه هنر آسيا بوده 25 هزار كارگر به صورت 10 ساعت در تابستان و 8 ساعت در زمستان به كار گماشته بود و به هر استادكار هر 5 روز يكبار يك سكه طلا ( داريك ) مي داده و به هر خانواده از كارگران به غير از مزد آنها روزانه 250 گرم گوشت همراه با روغن – كره – عسل و پنير ميداده است و هر 10 روز يكبار استراحت داشتند .
آيا ميدانيد : داريوش در هر سال براي ساخت كاخ به كارگران بيش از نيم ميليون طلا مزد مي داده است كه به گفته مورخان گران ترين كاخ دنيا محسوب ميشده . اين در حالي است كه در همان زمان در مصر كارگران به بيگاري مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد كه با شلاق نیز همراه بوده است .
آيا ميدانيد : تقويم كنوني ( ماه 30 روز ) به دستور داريوش پايه گذاري شد و او هياتي را براي اصلاح تقويم ايران به رياست دانشمند بابلي “دني تون” بسيج كرده بود . بر طبق تقويم جديد داريوش روز اول و پانزدهم ماه تعطيل بوده و در طول سال داراي 5 عيد مذهبي و 31 روز تعطيلي رسمي كه يكي از آنها نوروز و ديگري سوگ سياوش بوده است .
آيا ميدانيد : داريوش پادگان و نظام وظيفه را در ايران پايه گزاري كرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزير بايد به خدمت بروند و تعليمات نظامي ببينند تا بتوانند از سرزمين پارس دفاع كنند .
آيا ميدانيد : داريوش براي اولين بار در ايران وزارت راه – وزارت آب – سازمان املاك –سازمان اطلاعات – سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنيان نهاد .
آيا ميدانيد : اولين راه شوسه و زير سازي شده در جهان توسط داريوش ساخته شد .
آيا ميدانيد : داريوش براي جلوگيري از قحطي آب در هندوستان كه جزوي از امپراطوری ايران بوده سدي عظيم بروي رود سند بنا نهاد .
آيا ميدانيد : فيثاغورث كه بدلايل مذهبي از كشور خود گريخته بود و به ايران پناه آورده بود توسط داريوش كبير داراي يك زندگي خوب همراه با مستمري دائم شد .
آيا ميدانيد : در طول سلطنت داريوش كبير 242 حكمران بر عليه او شورش كرده بودند و او پادشاهي بوده كه با 242 مورد شورش مقابله كرد و همه را بر جاي خود نشاند و عدالت را در سرتاسر ايران بسط داد . او در سال آخر پادشاهي به اندازه 10 ميليون ليره انگلستان ذخيره مالي در خزانه دولتي بر جاي گذاشت .

داريوش در سال 521 قبل از ميلاد فرمان داد : من عدالت را دوست دارم ، از گناه متنفرم و از ظلم طبقات بالا به طبقات پايين اجتماع خشنود نيستم .
داريوش به حق متعلق به زمان خود نبود و 2000 سال جلو تر از خود مي انديشيد .

Tuesday, November 08, 2005

خلافت اسلامی

درود
(!امروز کمی عرق دین و مملکت)
آيت الله خميني قبل از مرگش تمام نگراني هاي خود را نسبت به سرنوشت انقلابي که خود در برپايي آن نقش بسزايي داشت بر همه
عيان کرد. پيدا بود که از افتادن ثمره تلاشش به دست «عده اي»، بسيار در هراس است و آن اسلامگراياني بودند که اگر مي خواست به سياق آنها عمل کند «بايد در غارها سکني مي گزيد». بارها گفت که «نگذاريد که انقلاب به دست نا اهلان بيافتند». او خود زهرخنجرتحجر آنان را چشيده بود، هنگامي که « آنان نوشيدن آب از ظرفي که فرزندش از آن آب نوشيده را جايز نمي دانستند». بماند که خود با علم کردن نظامي ولايي که در ابتدا همان متحجرين از مخالفين سرسختش بودند موجبات رسيدن آنان را به قدرت فراهم آورد. هماناني که فرزندان و شاگردانش را يکي پس از ديگري از بازي قدرت اخراج نمودند و تا فتح قله خلافت اسلامي يک قد بيش فاصله ندارند.

بهانه اين سخن موضع و سرمقاله عاليجناب شريعتمداري است که چون هر از گاه عنان از کف در مي دهد و با عيان کردن مکنون دل، پرده از اهداف و نيات ياران برمي دارد. او اين بار تيغ قلم بر مراجع شيعه کشيده و خواستار تمکين آنها در برابر حکم ولي فقيه شده است. چيزي که تا خاطر به خاطر دارد در ميان فقهاي شيعه و حوزه هاي علميه سابقه نداشته است. شاهان ايران با همه بغض و کينه جرأت حکومتي کردن روحانيون و مذهب مردم را نداشتند، هر چند در دل به اين سنت رايج در ديگر ممالک اسلامي حسرت مي خوردند.

آنچه چون آفتاب روشن است، اين است که اين دايه مهربانتر از مادر نه از سر محبت به رهبر فعلي که به قصد ارتقاء مقام رهبري آينده چنين در سوز و گداز است. شاهد آنکه ولي فقيه همين جنابان نيز فتوي رجوع به مراجع مستقل را داده است. دير زماني است که او و يارانش ددمنشانه شمشير غضب بر سر اهل فکر و دين اين ديار بلند کرده اند و هيچ سخن درشت و نادرشتي را نسبت به جايگاه ولي فقيه بر نمي تابند. باز شاهد ادعا، تعداد پرونده هايست که اتهام «توهين به رهبري» در رديف اول آنهاست و شايد به چند صد پرونده برسد.

آقاي شريعتمداري و دوستان جناب مصباح در صددند که آخرين سنگر( مجلس خبرگان) را نيز تسخير کنند و بساط اين نيمه جمهوري که آيت الله علم کرد را برچينند و حکومت و خلافت اسلامي خود را بر پا کنند. اين تحليل نه از سر بدبيني و توهم که حاصل کند و کاو مختصري در اخبار است.

ضرروت نهان کاري نيز ديگر به پايان رسيده و عاليجنابان به آشکارا مشغولند. بايد ديد در اين ميان رهبر فعلي با همه آن بدبيني که نسبت به هاشمي و خاتمي دارد و از ترس آنها حاضر نشد که چرخش قدرت را در ايران براحتي بپذيرد، از چه رازي با خبر شده که سعي نمود با حايل کردن هاشمي بين خود و رييس جمهور منتخب عاليجنابان به چاره جويي و محدود کردن آنها بيافتند.

از ظواهر امر در حين انتخابات چنان بر مي آمد که رهبر ميل به قاليباف دارد و اجازه لازم براي خرج و مخارج تبليغات نيز غير مستقيم گرفته شده بود و اسباب و مسببات نيز فراهم بود. فردي کاملاً مطيع و نزديک رهبر با سابقه اي صد چندان بهتر از احمدي نژاد. ولي چه شد که او هم غافل گير شد و شد آنچه او نيز ظاهراً تمايلي بدان ندارد. تذکرات همين مدت رهبر به احمدي نژاد و تيمش حتي غير مستقيم نيز به خاتمي و هاشمي و نزديکانشان داده نشده است.

پس ظاهراً خطر جدي است، اوضاع نابسامان سياسي و اجتماعي، شرايط بحران زده کشور همه همه چشم انتظار حادثه اي است که يک کودتاي همه جانبه بساط اين معرکه غربيان « دموکراسي » را در ايران را بر چيند و حکومتي در ايران بنا شود شبيه طالبان که در« حسرتش» بودند. چون، آنچه در اين بيست و چند سال از انقلاب و جمهوري در ايران گذشت را «غير اسلامي» مي دانند.

به يقين نبايد منتظر چنين حادثه اي بود. بايد نوشت و گفت. دشوار است ولي شايد به تمکين در آوردن رفسنجاني و رهبر به خواست مردم، يعني آزادي، حقوق و استقلال ايران بسيار سهل تر از روياروي با مصباحي است که ارزشی برای راي مردم قائل نيست يا احمدي نژادي که حقوق بشر را تهوع آور ميداند.
آه و دريغ که ايران ويران شود، کنام پلنگان و شيران شود.
بدرود

Thursday, November 03, 2005

بد اخلاقی های بعد از انتخابات ریاست محترم جمهوری

درود

هر چه همه می گن و می نویسن که بابا این آقا با عوام فریبی و دزدی رای مردم ريس جمهور شد و اصلاً نه لیاقت اونرو داره و نه عرضه ش رو، بعضی از ساده دلان قبول ندران و به 17 میلیون رأی آقا اشاره می کنن.

بحث من سر رفتار مذورانه این آقاست که علارغم شعار مهرورزی، کینه ورزی پیشه کرده. رفتار انتقام جویانه اش با کسانی که موافق او نبودن بعد از انتخابات بسیار نخ نما و تهوع آور شده. برخوردش با پسر های رفسنجانی ، خاتمی و بنیادش ، مهمترین سفرای ایران در اروپا و سید صادق خرازی ، تیمهای محافظتی جمعی از شخصیتها نمونه هایی از این مهروزی (!!!) ها هستند که رییس محترم جمهور با کارگزران نظام مقدس نموده، حالا اگه دستش به مخالفان نظام و ما (!) برسه چه خواهد کرد.

نمونه دیگر این بد اخلاقی انتصاباتی است که بر خلاف میثاق خودش و توسط شخص شخیصش (و یا همون هایی که کنترل دستشونه) داره صورت می گیره. از برادر خلافکار خودش گرفته که به جرم تولید و پخش سی دی علیه رفسنجانی پرونده مفتوح داره تا امروز که در خبرها بود سردار اقتدار نقدی رو به رییس ستاد مبارزه با قاچاق منصوب کرده. این آقای نقدی دقیقاً عین ابن ملجم می مونه، ظاهراً آدم زاهدی است (یکی از زیر دستهاش می گفت که سر سفره ای که دو خورشت باشه نمی شینه!!!) ولی برخوردش با عبدالله نوری، مهاجرانی و ماجرای نشریه دانشجویی امیرکبیر نشان داد که جهالتش بر زهدش حکم می راند

خلاصه طلیعه مهرورزی آقای دکتر رو دیدیم و یاد سال نکو و بهار زیبا افتادیم.
البته اصفهانی ها یه ضرب المثل دیگه دارن که مناسب تره : می گن ماستی که ترش است از طقارش پیداست. طقار هم همون ظرف سفالی مخصوص ماست است
.
خدا عاقبت ما رو بخیر کناد و مملکت رو از دست این راهزنان آزاد.